loading...

به هر حال

بازدید : 573
پنجشنبه 21 اسفند 1398 زمان : 2:36

تو پست قبلی هم گفتم که از ابتدایی تا آخر راهنمایی با سارا راه مدرسه تا خونه رو می‌رفتیم. سارا از وقتی مامانش باردار شد به من گفت تا وقتی خواهرش به دنیا اومد و ... هر روز از حرف زدن و راه رفتن و شیرین کاریاش تعریف می‌کرد برام. یه روز که من سر وقت حاضر نشده بودم. سارا اومد داخل حیاط تا من لباسامو بپوشم و بریم.‌ در خونه باز بود الینامون رفت بیرون رو راه‌پله و سارا باهاش بازی کرد. وقتی راه افتادیم سارا پرسید این دختر بامزهه کی‌ت بود؟ گفتم کی؟ گفت این بچهه که باهاش بازی کردم، کی بود؟ گفتم: الینامون بود!:/ آبجیم. اون روز کلی فحش خوردم. ولی واقعا من هیچ تلاشی نکردم که کسی ندونه. کلا سیستم خانوادگیمون بر پایه توداری بود :)) تا وقتی کسی ازمون سوال نپرسه.

طراحی مسکونی | با کمترین هزینه در کوتاه ترین زمان
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 16
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 3
  • بازدید کننده دیروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 10
  • بازدید ماه : 157
  • بازدید سال : 2651
  • بازدید کلی : 6409
  • کدهای اختصاصی