تو پست قبلی هم گفتم که از ابتدایی تا آخر راهنمایی با سارا راه مدرسه تا خونه رو میرفتیم. سارا از وقتی مامانش باردار شد به من گفت تا وقتی خواهرش به دنیا اومد و ... هر روز از حرف زدن و راه رفتن و شیرین کاریاش تعریف میکرد برام. یه روز که من سر وقت حاضر نشده بودم. سارا اومد داخل حیاط تا من لباسامو بپوشم و بریم. در خونه باز بود الینامون رفت بیرون رو راهپله و سارا باهاش بازی کرد. وقتی راه افتادیم سارا پرسید این دختر بامزهه کیت بود؟ گفتم کی؟ گفت این بچهه که باهاش بازی کردم، کی بود؟ گفتم: الینامون بود!:/ آبجیم. اون روز کلی فحش خوردم. ولی واقعا من هیچ تلاشی نکردم که کسی ندونه. کلا سیستم خانوادگیمون بر پایه توداری بود :)) تا وقتی کسی ازمون سوال نپرسه.
طراحی مسکونی | با کمترین هزینه در کوتاه ترین زمان بازدید : 573
پنجشنبه 21 اسفند 1398 زمان : 2:36